مست و بد خوببم و هم صحبت جانانه ی مست


فتنه انگیز بود آتش و هم خانه ی مست

همه محتاج شرابیم ولی ساقی عدل


ندهد ساغر هشیار چو پیمانه ی مست

قول ارباب خرد دست کش صد غرض است


هیچ افسانه چنان نیست که افسانه ی مست

ابله مست و خرد پیشه ی هشیار یکی است


مصلحت دان طلبی رو سوی دیوانه ی مست

شور عالم همه جمع است در آن نرگس شوخ


مجمع فتنه و آشوب بود خانه ی مست

دوش با عرفی دیوانه زدم جامی چند


چه بلا فیض دهد صحبت دیوانه ی مست